۱۳۸۸ بهمن ۷, چهارشنبه

جدایی

چقدر این روزها خبر جدایی زوجهایی رو که میشناختم، می شنوم. چه خبر شده؟ مسابقه است؟
نمیدونم آدم ها کم تحمل شدن یا مشکلات خیلی بزرگ و غیر قابل تحمل. فقط امیدوارم این تصمیم آخر پشیمانی به دنبال نداشته باشه و از روی احساسات گذرا نباشه.
ایران که رفته بودم، فیلم "درباره الی" رو دیدم. 1 جاش میگفت: 1 پایان تلخ بهتر از 1 تلخی بی پایانه. من اینو قبول دارم.

۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه

این روزها

10 ژانویه برگشتم تورنتو. از فرداش هم ترم جدید شروع شد. این ترم کمتر درس گرفتم و تا حالا که کلی راضی ام از این قضیه. ترم پیش خیلی بهم فشار اومد. البته نمره هام خیلی خوب شد و گرنت بهم دادن.
هوا خیلی خوبه. دانشگاه خیلی خوبه. دوستانم خیلی خوبن. زندگی خیلی خوبه. حال خودم هم خیلی خوبه. خدایا شکر.
دیروز تولد یکی از دوستام بود. رفتیم 1 رستوران مراکشی تو خیابان فرانت. خیلی خوش گذشت. شب هم مهمون بودیم و تا برگشتیم خونه نضفه شب شده بود.
هفته پیش هم جمعه و شنبه شب مهمون داشتیم.
هنوز در حال و هوای تعطیلات به سر میبرم و خیلی خوشم. دیگه باید کم کم بیام تو درسها که 1/3 ترم گدشته!