۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

چند روزه که هوا خیلی عالیه. پنجشنبه بعدازظهر رفتیم میدون مل لست من (نزدیک خونه) دور استخر نشستیم. همه جا پر از گل و بلبل بود، نسیم فرحبخشی هم می وزید و خلاصه خیلی خوب بود. بافتنی ام روهم برده بودم اونجا. چون نزدیک کتابخونه بودیم، اینترنت وایرلس هم بود و همسرم هم با دوستانش مشغول چت بود. شبش هم دختردایی ام مهمون ما بود.
راستی مشغول ترشی درست کردن هستم. از مامانم مواد لازم رو پرسیدم و خریدم. اینجا دست به کارهایی میزنم که در عمرم هرگز بهشون فکر نکرده بودم! از این تنوع زندگی خوشم اومده. تنها دغدغه ام فعلا اینه که همسرم کار مورد علاقه اش رو پیدا کنه. اینم دلواپسی کمی نیست ولی من همه چیز رو به خدا سپردم، اینطوری بیشتر آرامش دارم.

۱۳۸۸ شهریور ۴, چهارشنبه

این چند روز سرم خیلی شلوغ بود حتی وقت نشد ایمیل هام رو چک کنم. یکی از دوستان چند روزی مهمون ما بود و مشغول رسیدگی به کارهاش بودم. آخر هفته هم کلی مهمون داشتم.
این هفته به مناسبت شروع مدارس همه جا حراج شده. ما هم دیروز رفتیم 1 پرینتر خریدیم. خیلی لازمش داشتیم و تا حالا کلی پول کپی و پرینت داده بودیم. امروز هم رفتیم سرویس اینترنت و تلفن خونه رو عوض کردیم و 1 مودم وایرلس هم گرفتیم.
دو ماه از اومدن ما میگذره. دیگه کم کم همه لوازم موردنیازمون رو خریدیم و تقریبا جا افتادیم.

۱۳۸۸ مرداد ۲۶, دوشنبه

دقیقا 2 هفته دیگه کلاسهام شروع میشه و سرم حسابی شلوغ میشه. این چند روز اینجا هوا خیلی گرم بود. پریروز رفتیم سنترآیلند. جای قشنگی بود. تو این مدت از جاهای قشنگ دیگه ای که دیدیم میتونم نیاگارافالز رو نام ببرم. نه فقط آبشارش، بلکه طبیعت این شهر فوق العاده است. دوستم پ با دیدن اونجا گفت: خدا چقدر اینجا بخشنده بوده. راست میگفت. 1 جای دیگه که خیلی خوشم اومد ادواردزگاردن بود. 1 پارک بزرگ که تنوع گیاهی اش خیلی زیاده و بسیار زیباست.
تو مدتی که دوستهامون اینجا بودن، خیلی به ما خوش گذشت و روحیه من حسابی عوض شد.

۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه

اول 1 خبر خوب: یکی از نزدیکانمون تو کنکور رتبه 1 رقمی آورده!!!!!!!! واقعا خوشحالمون کرد.
کلاس زبان هم دیگه تموم شد. خیلی کوتاه مدت بود. 5شنبه رفتیم گشت و گذار در تورنتو. جمعه هم جشن خداحافظی بود. معلم خوب و دوستهای بین المللی ام رو دیگه نمی بینم.
فردا میم و پ از مونترال میان پیش ما. 5،6 روزی هستن. باید قدر این روزها رو بدونیم و حسابی استفاده کنیم که زمستون در پیش است. خوب بود اینجا می موندن. ما هم از تنهایی در میومدیم. البته چند تا دوست قدیمی اینجا داریم ولی مدل زندگی هامون با هم فرق داره و خیلی رفت و آمد نداریم.
دیروز رفتیم 1 سری خورده ریز برای خونه خریدیم. هرچی می خریم بازم 1 چیزی کمه. ما هم که فعلا داریم از پس اندازمون خرج میکنیم و باید مواظب باشیم. پول ما اینجا خیلی کم ارزشه و خیلی زود می پره.
راستی گفتم دوربینمون 2 بار دیگه سوخت و تعمیر شد و بازم سوخت؟! کلی اذیتمون کرد. من از اولش هم گفته بودم: اگه 1 وسیله دیجیتالی سوخت، پولی بابت تعمیرش نباید داد ولی کجاست این گوش شنوا؟! درنتیجه دیروز رفتیم 1 دوربین نسبتا ساده خریدیم. اینجا هر چی می خری باید پول مالیاتش رو هم جدا بدی. در آنتاریو نرخ مالیات 13% است.