۱۳۸۷ آذر ۱۸, دوشنبه

عادت

امروز صبح با پ. حرف زدم. دلم براشون تنگ شده بود. می­گفت: "هوا 17- درجه شده، ولی بد نیست!" تعجب کردم. آخه این پ. تابستون جلوی کولر ژاکت می­پوشید. خب آدم به شرایط جدید عادت می­کنه.
پس چرا من به این ترافیک عادت نمی­کنم؟ چرا بعد از 20 سال هنوز صبح زود به سختی از تخت خواب جدا می­شم؟ چرا به چشمپوشی از خطای اطرافیان عادت نمی­کنم؟ اصلا چرا با اینکه می­دونم برام سمه، هنوز گاهی وقتها زود عصبی می­شم؟
شاید بدن آدمه که می­تونه خودش رو با شرایط وفق بده ولی روح و روان آدم به این راحتی تغییر نمی­کنه و تسلیم نمی­شه. ای کاش می­شد. حداقل به پذیرفتن چیزهایی که تغییرشون خارج از اراده شه، عادت می­کرد.

هیچ نظری موجود نیست: