۱۳۸۸ مهر ۳۰, پنجشنبه

نمیدونم چرا تو این مدت نوشتنم نگرفت. خیلی اتفاقها افتاد ولی ننوشتمشون.
پریروز آخرین امتحان اولین ترم تموم شد. خیلی هم خوب تموم شد و حسابی کیف کردم. بعد از امتحان رفتم برای خودم گردش. برای اولین بار بودن در اینجا به دلم نشست. من همیشه عاشق بهار بودم ولی اینجا پاییز به قدری رنگارنگ و فوق العاده ست که شاید تجدید نظر کنم. 
هفته دیگه برای هالوین داریم میریم اتاوا پیش 1 سری از فامیلهای بابا. 
اینجا هم آخر هفته ها معمولا همیشه 1 برنامه ای داریم. خلاصه که همه چی عالیه فقط جای شما خالیه! 

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام دوست عزیزم
ممنون از پیامت. متأسفانه فیس بوک نمی تونم بیام. امیدوارم که روزهای بعد از امتحانات بهت خوش بگذره :) امیدوارم به زودی ببینمت. قربانت. سلام برسون.
مهر