۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه

دیروز باید پروژه تحویل می دادیم. استادمون وقت تحویل پروژه رو تا نیمه شب تمدید کرد. خلاصه که تا 12.5 شب تو آزمایشگاه یا به قول اینا لب بودم و با یکی از دوستهام با مترو برگشتیم خونه. وسط راه مترو out of service شد و منتظر قطار بعدی شدیم. 1 ایستگاه بیشتر نیومدیم که گفتن کلا همه قطارهای رو به شمال متوقف میشن و باید بقیه مسیر رو با اتوبوس برین. حالا همسرم هم تو خیابون نزدیک خونه منتظر من بود و کلی هم دیر شده بود که بالاخره نزدیک 2 شب رسیدیم خونه. (راهی که در حالت عادی 40 دقیقه بیشتر نیست) اینا رو گفتم که بگم خیابونها، حداقل اونایی که من و دوستم ازش رد شدیم خیلی امن بود و همه آدمهای عادی اون وقت شب تو خیابون بودن و با وضعیت نگران کننده ای روبرو نشدیم.
امروز رفتم دانشگاه دنبال کاهای وام. هنوز بهم ندادن. رفتم و کلی براشون حرف زدم و بالاخره قرار شد هفته دیگه معلوم بشه.
خوبه که درسهام خیلی زیاده. اصلا نمیفهمم روز و شب و هفته ها چطوری دارن میگذرن. اینطوری کمتر یاد ایران و دلتنگی هام می افتم.

هیچ نظری موجود نیست: