۱۳۸۸ اسفند ۱۰, دوشنبه

تعطیلات

دیروز رفتیم 1 دوچرخه دیگه هم خریدیم که از این به بعد همرکاب بشیم! امروز هوا عالی بود. اول مارچ و اول هفته یکی شده بود. بوی بهار می اومد. منم برای اولین بار رفتم دوچرخه سواری. خیلی خوب بود کلی کیف کردم. مثل اینکه جدی پیک بهار شده بودم. چون در طول مسیر چندین نفر با لبخند بهم گفتن: بهار اومد!
خواستم شنا هم برم دیدم دیگه برای من اکتیو! خودکشی محسوب میشه.
دیروز 1 سر به دوستم که عمل کرده زدیم. بهتر بود. همسرش پزشکه یعنی تو ایران بوده، حالا تا اینجا هم پزشک محسوب بشه خیلی کار داره. ازش 1 کتاب گرفتم. مربوط به سوالات مصطلحیه که وقتی بری دکتر ازت میپرسن. خیلی بدرد بخور بود. حالا دارم 1 جاهاییش رو نت برمیدارم.
دیگه اینکه اگه خدا همتی عطا کنه و تنبلی اجازه بده، تو این هفته کتاب آیین نامه رانندگی رو بخونم ، برم امتحان بدم که دیگه بابا کشت منو از بس هربار پای تلفن گفت: باباجون گواهینامه نگرفتی هنوز؟ لازمه. چرا نمی ری...
این هفته تعطیلم ولی استادمون 1 مبحثی رو که نرسید بگه فردا میخواد ارایه کنه هرکی بخواد میره ولی مبحث جالبیه همه میرن. منم همینطور.

هیچ نظری موجود نیست: