۱۳۸۸ تیر ۲۵, پنجشنبه

این هفته

دوشنبه امتحان زبان دادیم. اونی که امتحان می گرفت کلی ازم تعریف کرد وگفت تا حالا مثل من ندیده!( امتحان همه 1، 2 ساعت طول کشید، مال من نزدیک 4 ساعت) آخرش گفت بهتره به جای کلاسهای اونا، بریم کلاس تخصصی مهندسی، که البته معلوم شد تا سپتامبر پر هستن. پس فعلا به مدت 2 هفته میریم همین کلاسهای لینک. بعد هم تعطیلات تابستانی شروع میشه.
امروز روز خوبی بود. اول صبح مامان و بابای عزیزم رو بعد از 3 هفته دیدم، با همین اسکایپ.
بعد رفتیم دانشگاه و من ثبت نام کردم. اداره مالی هم رفتم و صادقانه گفتم ما کمتر از 1 ساله که اینجا هستیم (این شرط 1 سال واجبه برای وام گرفتن) و کمی توضیحات دیگه، آخرش گفتن فرمها رو بفرست.
راستی از 1 مبل فروشی خوشگل تو داون تاون 1 مبل سفارش دادیم که شنبه برامون میفرستن.
دوربین گرانقدرمون رو هم بردیم دادیم تعمیر کنن که هزینه اش میشه 100 دلار. خیلی گرونه و من کلی به ش. عزیز غر زدم و اعصاب براش نذاشتم. خدای عزیزم 1 کم اخلاق، به من عطا بفرما.

من معمولا وقتی چیزی مینویسم که حالم خوب باشه، برای همین ناراحتی هام و سختی ها زیاد اینجا دیده نمیشن (منم ترجیح می دم زیاد توضیح ندم چون اصلا تا اونا رو از نزدیک تجربه نکرده باشی، نمیفهمیشون) ولی نباید اونا رو نادیده گرفت.




هیچ نظری موجود نیست: