۱۳۸۸ مرداد ۷, چهارشنبه

آتش نشانی

امروز تو کلاسمون اصطلاحات مربوط به آتش نشانی رو یاد گرفتیم، زنگ آخر هم 1 خانم به قول سوزان ، لاولی، از آتش نشانی اومد و 1 سری آموزش های لازم را یاد داد و 1 سری فیلم مستند گذاشت و اطلاعات عمومی داد. برای من که خیلی جالب بود. راستی دیروز هم سر کلاس بودیم، 1 دفعه زنگ خطر آتش شروع شد، من که داشتم وسایلم رو هم تمام کمال، خونسردانه جمع میکردم که سوزان وحشت زده اومد گفت: بدو بدو اونا رو ول کن. جونت رو نجات بده. منم هاج و واج با خودم میگفتم خوبه این فقط 1 آزمایشه، وگرنه حتما سوزان تا حالا سکته رو زده بود قبل از اینکه بسوزه!
فردا از طرف کلاس میریم جاهای دیدنی تورنتو رو میگردیم. فکر کنم خیلی روز خوبی باشه. فردا تنها روز این هفته است که طبق پیش بینی هواشناسی بارونی نیست. جمعه هم آخرین روز کلاسمونه. هرکس باید 1 سری خوراکی بیاره و همه با هم شریک بشن.

هیچ نظری موجود نیست: